با افزايش معضلات مادي و طاقت فرسا شدن مشکلات و پديده هاي اقتصادي،اجتماعي و .نظير: رباخواري، رانتخواري،اعتياد، فساد، فحشا،گورخوابي، کارتن خوابي،ي ها و اختلاسهاي چندصدميليوني الي چند هزار ميلياردي توسط شهرام جزايري ها، علي خاوري ها ، بابک زنجاني ها و .در کنار مشاهده رفتار و اعمال برخي مدعيان ديني و اسلام پناهان که با عملکردهاي متضاد با دستورات انساني الهي قرآن کريم، و فرمايشات گهربار و سازنده پيامبر اسلام{ص} و ائمه اطهار(ع) ، و به طبع آن ايجاد و رشد فضاي بي اعتمادي، و شيوع بيماريها و ناهنجاريهاي اخلاقي مانند: افزايش غيبت نمودن، دروغ گفتن، سخن چيني، مردم آزاري،تهمت زني، فحاشي ، چشم و هم چشمي، پول و مال پرستي و .موجب آن شده است که هواداران و باقي مانده هاي رژيم سرنگون شده سلطني بدست مردم و نيروهاي انقلابي، در انقلاب ضد ديکتاتوري، ضدطاغوتي و ضد سلطنتي بهمن1357خورشيدي، را بر حسب قراين و شواهد موجود، ظاهرا دلگرم و راضي نموده و آنها با سوءاستفاده فرصت طلبانه از فضاي موجود، ناشي از معظلات اقتصادي و اجتماعي و . ، بر آن داشته است که در فضاي مجازي اينترنت و شبکه هاي ماهواره اي فارسي زبان ، با پنهان شدن زير علم نژادپرستانه آريايي با محور باستان ستايي افراطي، همراه با افکارپوپوليستي و تبليغ نوعي ناسيوناليسم شوونيستي{1} توام با چسباندن دروغين و فرصت طلبانه سياسي دوران پهلوي، از موضع راست گرايانه ارتجاعي، به دستاوردهاي درخشان حقوق بشري کوروش کبير ، با تحريف و جعل تاريخ ، سعي در فريب توده هاي جوان مملکت پاک ايران زمين زيبا دارند.
هواداران سلطنت سعي وافري دارند در رسانه هاي گروهي مرتبط به خودشان ، اعداد و ارقام شکنجه شدگان،اعدام شدگان، و آمار زندانيان سياسي رژيم شاهنشاهي پهلوي را ، بي ارزش و فاقد اهميت جلوه دهند و با دروغ،فرافکني،جعل و تحريف تاريخي ، با توجه به گذشت زمان و مطلع بودن از ضعف تاريخي برخي از افراد ملت و خصوصا بي اطلاعي و يا کم اطلاعي عده اي از نوجوانان و جوانان، از وقايع آن روزگاران ، تعداد شهدا و شکنجه شدگان و آسيب ديدگان آن دوران را ، براي رد گم کردن و فرار از واقعيت مشخص ملي ، با تعداد بالاي کشته شدگان ديکتاتورهاي جهان هم زمان حکومت پهلوي ها، مقايسه نمايند ، تا در اين فرار به جلوي سفسطه گرانه به سبک سلطنتي با يک لوث کردن و دودوزه بازي سياسي، اصل ماجراي شکنجه و کشتار و فضاي استبداد آن دوران را مخدوش نمايند ، تا در اين بين حقيقت، به روش رضاخاني ذبح تاريخي شود.
با گسترش تبليغات سيستماتيک برخي از محافل هدفمند خارجي، از شرقشناسان و خاورشناسان مغرض و جهت دار ،در اين وانفسا ، باقيمانده هاي رژيم شاهنشاهي ، همزمان در کنار قديس سازي و تعريف و تمجيد غلوآميز و بعضا دروغ بافي از رضا شاه و محمد رضا پهلوي ،بعنوان افرادي ايران دوست،دموکرات و مردمي،بصورت افسار گسيخته و بي ادبانه ،با اتکا به برخي از توهمات ذهني و برداشتهاي غلط و يا برخي از اسناد ضعيف و جعلي،تبليغات مسمومي را بر عليه دين سراسر رحمت و صلح و آزادي اسلام رهايي بخش محمدي و علوي ايجاد نموده اند.
با توجه به سطور بالا، ما در اين سلسه گفتارهاي مرتبط به هم در صدد دفاع عاقلانه و مستند از دين نجات بخش اسلام علوي و قرآني هستيم ، و هم درصدد بررسي و دوباره خواني برخي از گوشه ها ي حوادث تاريخي دوران پهلوي ، که مرتبط با بحثمان مي باشدهستيم ، تا دقيقتر و بهتر دريابيم که آيا آن دو پدر و پسر ، در واقع افراد ايران دوست، مردمي و دموکرات و آزاده بودند و يا نه.
دوستان گرامي و شما انديشمندان محترم: براي پر بار کردن اين سري گفتارهاي مرتبط ،با ارسال پيشنهادات،راهنماي ها و انتقادات اصولي و سازنده ، به روشن تر شدن مسائل مطرحه شده کمک و مساعدت نماييد.متشکريم.
يک تذکر ويژه :: خوانندگان محترم! براي نگارش اين سري سلسله گفتارها ، از آثار و کتابها و اسناد مختلف استفاده شده است ، آنچه يک نويسنده و محقق آزاده و شرافتمند و متعهد به ارزشهاي انساني به آن بايد پايبند باشد، بدون هيچ حب و بغض و تعصب جاهلانه اي از منابع مختلف و متضاد با عقايد و افکار گوناگون ، که حتي با اعتقادات مولف در تضاد آشکار است ، استفاده مي نمايد.از اين رو مولف اين سطور هم از اين قاعده مستسناء نبوده است، به همين دليل ارجاع نويسنده اين مطالب به آثار،مجلات،رومه ها ،نشريات و کتابهاي مختلف ، ااما به معناي قبول اعتقادات و افکار و نقطه نظرات سياسي،اجتماعي،اقتصادي و .نويسندگاني که از آنها نقل مي شود ندارد، و صرفا به منظور تحقيق و بررسي در مورد همان موضوعات مطرح شده مي باشد و بس.
سوال مشخص :: آيا در حکومت پهلوي زندانيان سياسي مورد اعدام،شکنجه و بدرفتاري هاي منافي حقوق بشر ، قرار مي گرفتند يا نه؟
اگر جواب منفي است،علت آن فضاي دموکراتيک و مردمي شاهان پهلوي چه بود؟
اگر جواب سوال بالا مثبت است ، چند سند و نمونه مشخص و ثبت شده را بيان نماييد؟
جواب سوال بالا :: طبق اسناد و معلومات مشخص و ثبت شده تاريخي، و بويژه شاهدان زنده در اقصي نقاط عالم، که توسط نويسندگان،محققان و خاطرات نويساني ، با افکار و عقايد متضاد و مخالف ، گوياي بدرفتاري، شکنجه هاي قرون وسطايي در زندانهاي شاهنشاهي پهلوي ، از جمله کميته مشترک ضد خرابکاري ، زندان اوين، زندان قصر و .حکايت دارد.
نمونه هاي گوناگون =
نمونه اول 1-:: « در حالي که چشمانم بسته بود، مرا روي صندلي آپولو نشانده و دست و پاهايم را با گيره هاي في که در کنار آن تعبيه شده بود بستند، و به قدري گيره ها را که با پيچ بسته و سفت مي شدند چرخاندند که نزديک بود، استخوانهاي دست و پايم بشکند.
آن گاه کلاهي آهني را روي سرم گذشتند که تمام سر و گردنم در آن قرار داده شد، به طوري که ديگر نه چيزي مي ديدم، و نه کلامي مي شنيدم.
در اين حال ناگهان با وارد آمدن اولين ضربه کابل بر کف پايم ، انگار که بمبي را در بدن من منفجر کرده باشند، تمام وجودم به آتش کشيده شد ، به طوري که ناخودآگاه فرياد کشدم که اي کاش فرياد نزده بودم ، زيرا داد و فرياد من فقط در داخل کلاه في موصوف پيچيد و به سان بمبي در سرم منفجر شد و به مراتب بيشتر از ضربه شلاق دردناک و کشنده بود.
ضربات شلاق با قساوت تمام يکي پس از ديگري فرود مي آمد.
بدنم مثل کوره گداخته شده و درد و رنج ناشي از آن به اعماق قلب و روح و جانم زبانه مي کشيد. »{2}
نمونه دوم-2 ::
« روزي ديگر در اتاق بازجويي محاسنم را به الکل آغشته نموده و سپس آتش زدند و صورتم را سوزاندند و پس از آن ميله سرخ شده اي را روي لب هايم گذاشتند و در آن حال به من گفتند خودت را در آينه ببين ، خيلي خوشگل شده اي.
جواب دندان شکني به آنها دادم که هر سه نفر بازجو به شدت عصباني شده ، با تمام توان به جان من افتادند. در مرحله اي ديگر از سقف آويزانم کردند و با روشن نمودن چراغ زير پاهاي پانسمان شده ام ، هم پانسمان و هم پاهاي زخمي را سوزاندند.
در طول روند بازجويي در حالي که مرا از سقف آويزان کرده بودند ، از بالا آب جوش قطره قطره روي سرم مي چکيد و در اين حال بازجو که مشخص بود ، شيئي في در دست دارد ، محکم به صورتم کوبيد که فکم شکست و پس از آن حسيني مرا بلند کرده و به زمين زد ، و با زانو محکم به شکمم کوبيد، که مثانه ام پاره شد و به بيمارستان منتقل شدم.
پس از بهبودي نسبي مرا به کميته مشترک برگرداندند و اين بار به وسيله سند ، آب جوش را از مجراي ادرار وارد مثانه ام نمودند ، و به دکتر گفتند:در مثانه اش ميکروب کشت کنيد. »{3}
منابع نمونه اول و دوم :
1-ماهنامه گيلان اوجا شماره 9 و 10 ، دي و بهمن1395 ، صفحات 16 و 17
2-مجله چشم انداز ايران، مقاله شکنجه خط سرخ تاريخ، (مصاحبه با يکي از افرادي که در تاريخ 1354/5/11 در رژيم پهلوي دستگير و به هشت سال زندان محکوم شد.)دي و بهمن1392،صفحه53 ، به نقل از کتاب شکنجه گران مي گويند ، صفحه=89 تاليف قاسم حسن پور، چاپ سوم1386 ، انتشارات موزه عبرت ايران.
3-همان/به نقل از کتاب شکنجه گران مي گويند،صفحه91 ( مصاحبه با فردي ديگر که در تاريخ1354/6/11دستگير و به شش سال زندان محکوم شد)
کدمطلب=19/5( مقاله پنجم/مطلب19}
ادامه دارد.
درباره این سایت